محل تبلیغات شما

بعد از اینکه معمار متراژ کاشی و سرامیک رو به فریبرز داد و رفت، فریبرز به من گفت من می خوام کاشی و سرامیکِ متری 30 تومن بگیرم، یعنی نهایتا برای کاشی 2 تومن هزینه می کنم، اگه شما دوست دارید کاشی گرونتر بخرید، باید مابه التفاوتشو خودتون بپردازید.
معلومه که من دوست داشتم کاشی مرغوبتر بگیریم، ضمن اینکه دلم می خواست کاشی و سرامیک رو با سلیقه ی خودمون بخریم.
همون شب من و محسن بی خبر از قیمتها و بدون اینکه تجربه ای در زمینه ی خرید کاشی داشته باشیم، راهی خیابون شدیم و بعد از اینکه به دو سه تا فروشگاه بزرگ سر زدیم، به این نتیجه رسیدیم که کاشیِ متری 30 تومن، مفت گرونه!
رفتیم سراغ یک فروشگاه لوکس تو خیابونهای بالای شهر، اونجا کاشی و سرامیک  داشت متری 130 تومن که البته ما خیلی پسندیدیم! حتی کاشی داشت دونه ای 160 تومن، اما ما باید حساب جیب خودمونو می کردیم، برای همین دست از پا درازتر و با حسرت، از این فروشگاه بیرون آمدیم.
سر راه به طور اتفاقی نمایندگی کاشی تبریز رو دیدیم، کاشی هاش به قشنگی کاشی های اون مغازه ی لوکس نبود، اما سلیقه ی ما رو راضی می کرد.
چند مدل کاشی پسندیدیم و قرار شد برای اینکه احسان هم نظر بده، روز پنج شنبه من و احسان بیاییم و خرید رو نهایی کنیم.
کاشی حمام و دستشویی رو تقریبا متری 80 تومن گرفتیم، اما کاشی آشپزخونه گرونتر شد، فکر می کنم متری 90 تا 110 تومن! (گل کاشی گرونتر شد) سرامیک آشپزخونه رو از یک فروشگاه دیگه، متری 70 تومن خریدیم.
هزینه ی کاشی و سرامیک رو باید به صورت کامل و نقد پرداخت می کردیم، روی 2 تومن فریبرز هم نمی تونستیم حساب کنیم، چون فریبرز داشت برای ما نسیه کار می کرد و ما باید 2 تومن رو به حساب بدهی مون می زدیم.
چند روز پیش لای دفترچه ی تلفن، یک برگه پیدا کردم که مربوط می شد به محاسبات من قبل از شروع بنایی! نوشته بودم 11 تومن خودم دارم، 13 تومن محسن می خواد بده، جمعا می شه 24 تومن، بعد هزینه ها رو حساب کرده بودم: 8 تومن بنایی آشپزخونه، 16 تومن کابینت!
طبق حساب و کتابهایی که کرده بودم، با مبلغی که داشتیم خیلی راحت می تونستیم بنایی کنیم، بدون اینکه قرضی بالا بیاریم!
جالبه که تو این حساب و کتاب اصلا به فکر خرید سینک و اجاق گاز نبودم، هود که جای خود داشت! 
الان که فکر می کنم می بینم چقدر این بی برنامگی و ندانستن به ما کمک کرد، من اگه تجربه ی بنایی داشتم و از قبل می دونستم این کار چقدر سخته و چه هزینه های سرسام آوری داره، وحشت می کردم و هیچ وقت به صرافت بنایی نمی افتادم .
یک روز برای بزرگ عزیز نوشتم: الان می بینم چقدر خوب شد که ما بدون برنامه ریزی پیش رفتیم و خودمونو در دل حادثه انداختیم.
ما الان داریم گام به گام و مرحله به مرحله پیش می ریم و با هر پیشامدی، در زمان خودش دست و پنجه نرم می کنیم.

ماجراهای بنایی- قسمت یازدهم (فروش ضایعات)

ماجراهای بنایی- قسمت دهم (مرگ نابهنگام همسایه)

نهراسيم از مرگ... مرگ پايان كبوتر نيست

کاشی ,تومن ,رو ,ی ,متری ,بنایی ,کاشی و ,و سرامیک ,2 تومن ,سرامیک رو ,خرید کاشی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها